Susa Web Tools
M.S.T - ...این نیز بگذرد ...
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

...این نیز بگذرد ...

زندگی هم زیر دارد هم زبر

قصه های سخت و بس پر شور و شر

قصه از شیرینی و ایام کام

مردمان سوخته، مردان خام

زندگی هم جنگ دارد هم جدل

درمیان اصل ها دارد بدل

ماجرای دوستان و دشمنان

جنگ و دعوا بر سر یک لقمه نان

زندگی هم سوز دارد هم نوا

زندگی هم شاه دارد هم گدا

زندگی انقدر ها هم سخت نیست

هر که مشکل دارد او بدبخت نیست

شاعر میلاد محمدی


نوشته شده در سه شنبه 90/2/27ساعت 4:23 عصر توسط M.S.T نظرات ( ) |

مرا یاد خودت ننداز

چه میدانی تو از احساس؟

ز با هم بودن و ماندن...

خدا یارت!

برو تا میتوانی دل به دست آر و سپس بشکن

دگر دست از دلم بردار

مده روح مرا آزار

نکن آن خاطرات خفته را در ذهن من بیدار

چه شبها زل زدم بر نور کم سوی دل فانوس

و صد افسوس

صد افسوس از قلبم

که در این ماجرا غمگین و شد و مایوس

صداقت کاش با روحت عجین می شد

هرازگاهی دو چشمت از نبود من هزین می شد

دلت یک دم

فقط یک دم

بدون بغض و کین می شد

نمی دانم

هر آن چیزی جز این می شد

تو پنداری که بودن در کنار هم

بود بی لغزش و بی غم؟

همیشه کیفمان کوک است و خوشحالیم؟

جوانیم و چهل سال دگر مانند امسالیم؟

نه ای دلدار

رها کن دیده و دل را از این افکار

برو پندار پوچت را به دست قصه ها بسپار

شراکت می تواند پر خطر باشد

نظیر جاده ای پر پیچ و خم، پر دردسر باشد

شراکت معنی بودن کنار یکدیگر باشد

چه در شادی چه در غم ها

چه لبخند  چه ماتم ها

شراکت در بهشت و دوزخ و برزخ

اگر حتی مسیر عشق نا معلوم...

چه یک فرسخ

چه صد فرسخ

تو ای بال و پر بشکسته ی پرواز

مرا یاد خودت ننداز

پس از پایان دگر میلی ندارم تا کنم آغاز

شاعر میلاد محمدی عزیزم ...


نوشته شده در سه شنبه 90/2/27ساعت 4:20 عصر توسط M.S.T نظرات ( ) |


عشق تو توی وجودم ،عشق تو گرمی شبهام
مثل یک راز نگفته ، شعله میکشه رو لبهام
عشق تو توی وجودم ،عشق تو گرمی شبهام
مثل یک راز نگفته ، شعله میکشه رو لبهام
عشق تو خون تو رگهام، حس این چشمای گریون
تن تو گرمی آفتاب، توی چله تابستون
لمس تو زیبایی، یک شب رویائیه
حس به تو رسیدن، معکوس تنهائیه
دلگیرم از نفسهات، بخند و آرومم کن
منو به جرم قلبم، برون یا محکومم کن
عشق تو توی وجودم ،عشق تو گرمی شبهام
مثل یک راز نگفته ، شعله میکشه رو لبهام
عشق تو خون تو رگهام، حس این چشمای گریون
تن تو گرمی آفتاب، توی چله تابستون
نقش تو زیبائیه یک شب آفتابیه
تورو نفس کشیدن، انکار بی تابیه
مثل خورشید در برم، تنم رو شعله ور کن
رویای هر شبم رو با یک بوسه معتبر کن
عشق تو توی وجودم ،عشق تو گرمی شبهام
مثل یک راز نگفته ، شعله میکشه رو لبهام
عشق تو خون تو رگهام، حس این چشمای گریون
تن تو گرمی آفتاب، توی چله تابستون
تن تو ادامه جاده خورشیده،
چشمتو روتن لحظه پاشیده
تا تو با منی نگاهم مثله یک رویاست
با تو موندنی شدن چقده زیباست
عشق تو توی وجودم ،عشق تو گرمی شبهام
مثل یک راز نگفته ، شعله میکشه رو لبهام
عشق تو خون تو رگهام، حس این چشمای گریون
تن تو گرمی آفتاب، توی چله تابستون
عشق تو خون تو رگهام، حس این چشمای گریون
تن تو گرمی آفتاب، توی چله تابستون


نوشته شده در دوشنبه 90/2/26ساعت 10:53 صبح توسط M.S.T نظرات ( ) |

بیهوده متاز که مقصد خاک است

- هرگز برای خوشبختی امروز و فردا نکن

- نماز وقت خداست انرا به دیگران ندهیم

- هرگاه در اوج قدرت بودی به حباب فکر کن

- هر چه قفس تنگ تر باشد، آزادی شیرین تر خواهد بود

- دروغ مثل برف است که هر چه آنرا بغلتانند بزرگتر می شود

- هرگز از کسی که همیشه با من موافق بود چیزی یاد نگرفتم

- خطا کردن یک کار انسانی است امّا تکرار آن یک کار حیوانیست

- دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن آموخته است

- تنها موقعی حرف بزن که ارزش سخنت بیش از سکوت کردن باشد

- هیچ زمستانی ماندنی نیست...حتی اگر تمام شبهایش یلدا باشد

- مرد بزرگ، کسی است که در سین?‌خود ، قلبی کودکانه داشته باشد

- سقف آرزوهایت را تا جائی بالا ببر که بتوانی چراغی به آن نصب کنی

- یادها رفتند و ما هم میرویم از یادها. کی بماند برگ کاهی در میان بادها

- دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است

- هیچوقت نمی‌توانید با مشت گره ‌کرده ، دست کسی را به گرمی بفشارید

- نگاه ما به زندگی و کردار ما تعیین کننده ی حوادثی است که بر ما می گذرد

- کاش در کتاب قطور زندگی سطری باشیم ماندنی ... نه حاشیه ای از یاد رفتنی

- هر که منظور خود از غیر خدا می طلبد ، او گدایی است که حاجت ز گدا می طلبد

- در برابرکسی که معنای پرواز را نمیفهمد هر چه بیشتر اوج بگیری کوچکتر خواهی شد

و در آخر در طوفان زندگی با خدا بودن بهتر از ناخدا بودن است . با خدا باش پادشاهی کن .


نوشته شده در سه شنبه 90/1/23ساعت 3:12 عصر توسط M.S.T نظرات ( ) |

این گریه نیست ....!

این سهم من از درد ... !

 سهم من از بغض نگاه تو...!

    خواستم بیام اما دیگه دورم ...!

            از تو و قلب بی گناه تو ...!   

                    خیلی پشیمونم .........!؟

 

حلالم کن با عشق تو بد جوری تا کردم خیلی واسه جبرانشون دیره این حقم خیلی خطا کردم

سزام این تنهایی سزام ...!

 

 که تک تک لحظه هام و تنها سر کنم ...

 

سزام این تنهایی سزام ...!

 

 که پیش چشم تو همه خاطراتمون یکجا پرپر کنم...

 

سزااااااااااااااااااااااااااااااااام  ......!!

 


نوشته شده در سه شنبه 90/1/16ساعت 12:23 عصر توسط M.S.T نظرات ( ) |

آرام باشید؛ همچون عودی که از صدا افتاده و خاموش است

بگذارید ارباب نواها ، همان نوایی را که برای شما در  زندگی اراده کرده است ،

 بنوازد  ..........                                                              

 


نوشته شده در چهارشنبه 89/12/25ساعت 12:31 عصر توسط M.S.T نظرات ( ) |

آخ که چقد خوبه ، قدم زدن با تو

چه خوب و آفتابی ِ ، هوای ِ من با تو

توو کافه های شلوغ ، گوش دادن به صدات ، چه لـــــذتـــــی داره !

توو خلوت ِ کوچه ، گرفتن دستات ، چه لــــــذتــــــی داره !

بازم اجازه بده بهت سلام کنم ، نگو باهام قهری

با اینکه میدونم ، تو بی اجازه ترین ، عاشق ِ این شهری

توو غربت ِ خونه ، جز من ِ دیوونه ، کی غصه ی تو رو خورد؟!

شبای تنهایی ،  بدون لالایی ، چه جوری خوابت برد؟!

آخ که چه دلگیره هوای ِ من بی تو

چقدر نفسگیره ، قدم زدن بی تو

تو خلوت ِ کوچه ، گرفتن دستات ، همش دروغه  دروغ

چقد ادامه بدم ، به گم شدن توو این ، خیابونای شلوغ ؟!

جز من ِ دیوونه ، کی وقتی حس میکنه ، که داره میمیره

حتی واسه ی مردن ، از توی ِ دیوونه ، اجازه میگیره!

چراغای رنگی ، آدمای ِ سنگی ، سرفه و دلتنگی . . .

تو کافه ی خالی، یه استکان چایی ، کنار تنهایی . . .


نوشته شده در پنج شنبه 89/12/5ساعت 10:31 عصر توسط M.S.T نظرات ( ) |

توی خلوت پر از هم همه ام که صدایی به صدات نمیرسه اگه میتونی من و دعا بکن،

                   من که دستم به خدا نمیرسه...

      آسمونا ارزونیه پرنده ها جای آسمونا یک قفس بده همه ی دار و ندارم و بگیر،

                         هرچی بودم و دوباره پس بده ...

  بازم هیچ راهی به مقصد نرسید من هزار و یک شبه معطلم تا ته جاده ی دنیا رفتم و ،

                        بازم انگار سرجای اولم...

  چرا دنیا با تمام وسعتش مرهمی برای زخم من نداشت پای هرچی که دویدم اخرش،

                  حسرت داشتنش و رو دلم گذاشت ...

سر رو شونه های سرد روزگار قد این فاصله حق حق می کنم دارم از ثانیه ها سیر می شم ،

                         دارم از دوری تو دق می کنم ...

پشت خنده های مصنوعیه من دل به این بغض گلو شکن بده روزگا سردم و ورق بزن ،

                       دست مهربونت و به من بده ...

گم شدم توی شبی که خودمم شبی که حتی یه فانوس نداره من با خودت ببر به روشنی ،

                    هیچکس مثه تو من و دوست نداره...

لک زده دلم واسه یه همزبون شیشه ی دل همه سنگ شده میدونی دلیل گریه هام چیه..؟

             آی خدا دلم واست تنگ شده


نوشته شده در سه شنبه 89/10/28ساعت 7:38 عصر توسط M.S.T نظرات ( ) |

همیشه خودت و بنداز تا بگیرنت

نه اینکه خودت و بگیری تا بندازنت


نوشته شده در یکشنبه 89/10/26ساعت 7:36 عصر توسط M.S.T نظرات ( ) |

دارم از غصه میمیرم خدا

                               کاری بکن این بار که دستای ظریفش رو تو دستام حس کنم یک بار

خدا کاری بکن این بار

                                  خدای مهربون من زبونم بند اومد ای وای کجا رفت همزبون من

خدا کاری بکن مردم خدا

                                  اونم دلش تنگ اگه میگه مهم نیستم با حسش داره می جنگه

اگه میگه تو فکرم نیست

                              می خواد بیشتر پیشش باشم درست اون ولم کرده دلیل اشک چشماشم

خداا کاری بکن اون رفت

                                 ازت میخوام که برگرده اینبار قدرش رو میدونم اگرچه اون ولم کرده


خدا... خدا بگو که برگرده !!!

خدا کاری بکن زود باش خدا

                     اون دیگه تنها نیست بهش بگو مردم چرا عین خیالش نیست

خدای مهربون من

                              دلت میاد که تنها شم بره عشقم تک و تنها تا کی دلواپسش باشم

خدا کاری بکن زود باش خدا

                             صبرم همین قد بود بگو حرفاش و بخشیدم بگو گنجایشم کم بود

بگو تقصیر من بودش 

                            بگو حق داره می دونم بگو به فکر جبران بگو قدرش و می دونم

بگو دیگه غرورش مرد

                           می خواد پیش تو برگرده بگو سختی این روزا اون و از راه بدر کرده

خجالت می کشم از اون

                         بگو چیزی نگه اونم  خدا پا در میونی کن  شاید از من خوشش اومد

شاید .......دلم شکستخسته کننده


نوشته شده در یکشنبه 89/10/26ساعت 7:26 عصر توسط M.S.T نظرات ( ) |

<   <<   6   7   8      >

Design By : Pichak