Susa Web Tools
یک زمانی ... - ...این نیز بگذرد ...
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

...این نیز بگذرد ...

دست بر دامان ایزد می شوم

از پل سردرگمی رد می شوم

من دگر آدم نمی خواهم شدن

خوب بودن کهنه شد بد می شوم

دل به دریا می زنم با قایقی

از ریا و رنگ و روی رازقی

میروم تا سهم طوفان ها شوم

تا که در یادم بمیرد عاشقی

مادرم از خاطراتش گفته بود

خاطرات برف و آتش گفته بود

از صفای دوستان مدرسه

از هر آنچه مانده یادش گفته بود

یک زمانی دل به دلها راه داشت

سفره عشق و برکتی همراه داشت

جای کعبه جای مسجد جای مهر

هر که در دل بهر خود الله داشت

یک زمان با نور کم سوی چراغ

قصه ها می شد نوشت پر طمطراق

برف! شبها تا کمر در کوچه بود

پای ما در زیر کرسی داغ داغ

چهر مادر گر چه زار وخسته است

در دلش این خاطرات بنشسته است

بد به حال من که در یادم فقط

اشک و آه و درب های بسته است

...

میلاد محمدی ...



نوشته شده در دوشنبه 90/5/24ساعت 2:54 عصر توسط M.S.T نظرات ( ) |


Design By : Pichak